دستهایم آلوده نیست
چشمانم به دست کسی نیست/ازاین پل هم که عبورکنی
صبح خودم را ماهی قرمز دیدم/تنگی که تمام دنیای من شد
من فریاد میزنم و فریادم حبابی بیش نیست
دست کودکی هست که مرا احاطه میکند
مرا رهایی نیست از این تنگ
مگرمرگ!
آه ای مرگ شیرین /من اینجا دروسط دنیا ایستاده ام تا مرا دریابی
مرا ازاین تنگ نجاتم ده
هوا اینجا بارانی نیست
درختان خوابیده می میرند/من عاشق سروهای ایستاده مرده ام
و ازصدای خنده و گریه کودکان بیزارم
دوستت دارم آه ای مرگ
ای رهایی
ای دریا
ای عشق
مهدی راجی 4/2/91
نظرات شما عزیزان: